چشم به قفل قفسی هست و نیست

مژده ی فریاد رسی هست و، نیست

 

می رسد و می گذرد زندگی

آه که هر دم نفسی هست و نیست

 

حسرت آزادی ام از بند عشق

اول و آخر هوسی هست و نیست

 

مرده ام وباز نفس می کشم

بی تو در این خانه کسی هست و نیست

 

کیست که چون من به تو دل بسته است

مثل من ای دوست بسی هست و نیست

(فاضل نظری)

موضوعات: ادبی  لینک ثابت



[شنبه 1395-12-14] [ 07:48:00 ب.ظ ]