:در راه مشهد شاه عباس

تصمیم گرفت دو بزرگ را

امتحان کند
به شیخ بهایی که اسبش

جلو میرفت گفت:
این میرداماد چقدر بی عرضه

است اسبش دائم عقب می ماند.
شیخ بهائی گفت:

کوهی از علم و دانش برآن 

اسب سوار است، حیوان کشش

اینهمه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند

به میر داماد گفت: 

این شیخ بهائی رعایت نمیکند،

دائم جلو می تازد.
میرداماد گفت:

اسب او از اینکه آدم بزرگی

چون شیخ بهائی بر پشتش

سوار است سر از پا نمی شناسد

و می خواهد از شوق بال در آورد.
این است رسم رفاقت

در “غیاب” یکدیگر” حافظ آبروی” هم باشیم…

موضوعات: ادبی  لینک ثابت



[چهارشنبه 1397-08-16] [ 06:29:00 ق.ظ ]